سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دنیای وارونه

 
 
اونم جمع کنن(سه شنبه 87 فروردین 20 ساعت 7:4 عصر )
سوار تاکسی شده بودم . من نشسته بودم  جلو سه تا هم آق پسر نشسته بودن عقب و داشتن مخ راننده رو به کار میبستند. راننده شروع کرد به ایراد نطق گفت:این دخترها رو میبینین اینجور اچق وچق پوشیدن همشون از ماهوره یاد گرفتن ؟! باید ماهواره هارو جمع کنن.یکی از آق پسرها گفت : حاج آقا" اس ام اس" ها رو نشنیدی وای وای وای. راننده گفت: باید گوشی هارو هم جمع کنن . من گفت امان از این اینترنت خیلی منحرف کننده است. راننده تاکسی گفت اونم باید جمع کنن .اون یکی آق پسر گفت: این دانشگاه ها ! چی بگم آخه خجالت میکشم؟راننده گفت:دانشگاه ها رو اول از همه باید جمع کنن.من گفتم :این طرح امنیت اجتماعی خیلی خوبه اما باید کارو درست انجام بدن؟! جای زن فقط خونه ست بیرون میاد اینقدر فساد تو جامعه بیشتر میشه . راننده گفت :آی گفتی ! خونه مال زنه اجتماع مال مرد! اصلا تو اسلام زن حق بیرون اومدن از خونه رو نداره و باید اسلام ناب تو مملکت اجرا بشه. رسیدیم مقصد پیاده شدیم شروع کردیم به خندیدن . من گفتم" خدا خر و شناخت و شاخش نداد "! شانس آوردیم راننده تاکسیه! مسئولی چیزی نیست . همین که حرفم تموم شد چشمم افتاد به یک بیلبورد بزرگ که جلوی مصلا زده بودن  (روش عکس چندتا از مراجع تقلید رو زده بودن که  اعلام کرده بودن که بازی بیلیارد حرام است) یکی از پسرها گفت: اون راننده تاکسی خیلی چیز فهم تر از آخوندها مونه! امروز فرداست که نفس کشیدن رو هم جمع کنن ؟

 



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:9  بازدید

مجموع بازدیدها: 1751  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «